پیشروی جنبش کاریزماتیک
- تیم چالیز
- May 24, 2021
- 3 min read

پیشروی جنبش کاریزماتیک
تیم چالیز
رابرت موری مک چِینی دربارۀ ادوارد ایروینگ گفت: «با ترسی آمیخته از احترام برگشته و به او نگاه میکنم، او که یکی از مقدسین و شهیدان قدیم است. مردی مقدس، با وجود تمام لغزشها و خطاهایش. اکنون وی در حضور خدا و نجات دهندهاش میباشد، در حضور کسی که بسیار به او خطا کرد، با این حال، میدانم صمیمانه او را دوست میداشت.» مک چِینی در این کلام به شایستگی میراث ایروینگ را خلاصه میکند، مردی با توانایی خارق العاده، کسی که با ظواهر بسیار، خالصانه خداوند را محبت مینمود. با این حال، کسی بود که باورهای بسیار عجیب و خطرناک داشت، کسی که مجذوب ظهور و نمودهای خاص عطاهای روحانی شده بود. او پیشروی جنبش کاریزماتیک در دوران معاصر بود.
ادوارد ایروینگ در سال ۱۷۹۲ به دنیا آمد و واعظی اسکاتلندی بود؛ او ایمان الهیاتی عمیقی را به میراث برده بود. ایروینگ خیلی زود پس از اخذ مجوز موعظه در کلیساهای پرزبیتری، به خاطر موعظههای هوشمندانه و فصیحی که داشت به واعظ و سخنرانی سرشناس تبدیل شد. جدا از این، به واعظی مهربان و با ملاحظه نیز شناخته شده بود که به خاطر دیدار با مردمی که تحت پوشش و مراقبت او بودند، شادی زیادی داشت. او این افراد را عمیقاً محبت میکرد و به ایشان متعهد بود. گاهی اوقات به طرز شوکه کنندهای مغرور میشد اما سایر مواقع بشدت فروتن بود.
در سال ۱۸۲۲، از ایروینگ دعوت شد که پس از سالها خدمت در اسکاتلند، بهعنوان شبان کلیسای کلدونی در لندن فعالیت کند. خیلی زود، نطق فصیح او مورد توجه بسیاری از سرامدان لندن قرار گرفت و طولی نکشید که آوازۀ او پیچید تا جایی که کلیسای او یکی از معروفترین کلیساهای شهر شد. او در طی این سالها به نبوت و عطایای کاریزماتیک شیفته و علاقمند گردید. چندی بعد این تاکیدها بر خدمت و کلیسای او غالب شد. جلسات پر شده بود از صدای دعا به زبانها، نبوت و عناصری که گوی سبقت را از موعظۀ کلام خدا گرفت.
همچنان که کلیسای ایروینگ رشد میکرد، نمود رمزآلود و کاریزماتیک عطاهای خاص خدا به شدت حکمفرما شد. در سال ۱۸۳۲، کلیسای او به ساختمان جدید و بزرگی منتقل گردید و در سال ۱۸۳۳ از خدمت کلیسای اسکاتلند عزل شد زیرا به او اتهام بدعت زده شد، بنا بر این باور که مسیح به گونهای جایگاهی پایینتر از معصومیت و بیگناه بودن دارد. دو سال آخر ایروینگ برای او دردناک بود زیرا دوستان او اعتبار تمام مظاهر روح القدس را زیر سوال بردند و انبیایی که انتخاب کرده بود بر کلیسا مسلط شده، ادعای برتری کرده و خواستار جایگاهی والا گشتند. او که خسته و دلسرد شده بود، در روزهای پایانی سال ۱۸۳۴، در حالی که هنوز مردی جوان بود، جان سپرد.
این بیوگرافی کوتاه حق مطلب را برای این شخص و تاثیر کوتاه مدت و بلند مدتی که به جای گذاشت، ادا نمیکند. کتاب پیشروی جنبش کاریزماتیک: زندگی ادوارد ایروینگ اثر آرنولد دالیمور در این زمینه خیلی بهتر عمل کرده است. دالیمور مردی را با وجود تمام پستیها و بلندیها و نقاط قوت و ضعفش توصیف میکند. به منظر من این کتاب مفید بود زیرا در اکثر بیوگرافیها در مورد «مردمان خوب» یا «مردمان بد» میخوانیم. اکثر آنها سیاه یا سفید هستند و درک آنها آسان میباشد. اما در مورد ایروینگ، نکات عجیب و بد و خوبی وجود دارد که به سختی میتوانم چنین شخصی را بشناسم یا در دسته بندی قرار دهم. تواناییهای روحانی او برجسته است و با تصویر مردی روبرو میشوم که محبت خالصانهای به خداوند داشت. با این وجود، چند نقطه ضعف وحشتناک داشت، برخی از جنبههای خدمتش به شکل وحشتناکی غیرکتاب مقدسی بودند. این بیوگرافی، بیشتر از بیوگرافیهای دیگری که خواندهام، ذهن را به چالش وامیدارد و شخصیتی را معرفی میکند که گاهی برجسته و گاهی ناامید کننده است.
اما در پایان، باید در کنار دالیمور (و مک چِینی) نتیجه بگیرم که ایروینگ خداوند را دوست داشت. با اینکه خیلی وقتها در اشتباه بود، اما صادقانهدر اشتباه بود. زندگی او درسهایی به ما میآموزد مثل خطر پذیرفتن منابع قدرتی که خارج از کتاب مقدس وجود دارند، ایمانی متفاوت برای افراد مختلف وجود دارد، بدین معنا که بعضیها عطایایی بیشتر از بقیه دارند، و اینکه بسیاری از مرضها نشانۀ گناه است نه نتیجۀ گناه. تمام این سه مورد، علامت جنبش کاریزماتیک میباشد که امروزه با درجات مخلفی وجود دارد.
کتاب پیشروی جنبش کاریزماتیک با سایر بیوگرافیهای دالیمور (اسپورگن، وایتفیلد، و غیره) تفاوتی اساسی دارد، از این نظر که با شخصیتی سر و کار دارد که به اندازۀ نقاط قوتش، به خاطر نقاط ضعفش معروف است. با همۀ اینها، ویژگی مثبت و بسیار خوبی که در بیوگرافیهای دالیمور دیده میشود را دارد: تصویری واضح از فرد نشان میدهد، تاثیر زندگی او را شرح داده و درسهایی میدهد که باید آنها را یاد بگیرید. خواندن این کتاب را بشدت به شما توصیه میکنم.
Comments